لطیفه های قرآنی
پيغمبر نه آهنگر
در زمان مأمون، شخصى ادّعاى پيامبرى كرد. او را نزد خليفه بردند. مأمون از او پرسيد: «معجزه تو چيست؟» گفت: «هر چه بخواهى». مأمون قفل بسته اى را به او داد و گفت: «اين قفل را باز كن». گفت: «من ادّعاى پيغمبرى كردم، نه ادّعاى آهنگرى.»
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در سه شنبه 3 شهريور 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,قصه, ساعت 10:13 توسط آزاده یاسینی
|